سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 اُصول‌ِ دین‌ (در مقابل‌ فروع‌ دین)، اصطلاحی‌ کلامی‌ که‌ به‌ نظر بسیاری‌ از دانشمندان‌ دینی‌ مسلمان‌ به‌ مجموعه‌ باورهایی‌ گفته‌ می‌شود که‌ اساس‌ دین‌ اسلام‌ را تشکیل‌ می‌دهد و مسلمانی‌ بدون‌ آنها میسر نیست‌ و انکار هر یک‌ از آن‌ها موجب‌ کفر و استحقاق‌ عذاب‌ است.

  واضعان‌ این‌ اصطلاح‌ از این‌رو این‌ اعتقادات‌ را اصول‌ دین‌ نامیده‌اند که‌ به‌ نظر ایشان‌ علوم‌ دینی‌ مثل‌ حدیث‌، فقه‌ و تفسیر مبتنی‌ بر آنهاست‌؛ به‌ عبارت‌ دیگر، علوم‌ دینی‌ متوقف‌ بر صدق‌ پیامبر (ص)، و صدق‌ آن‌ حضرت‌ متوقف‌ بر شناخت‌ این‌ اصول‌ است‌. به‌ هر حال‌، اینان‌ دین‌ را همچون‌ درختی‌ می‌دانند که‌ ریشه‌هایی‌ دارد (اصول‌ دین) که‌ حیات‌ درخت‌ منوط به‌ وجود آنهاست‌ و نیز شاخ‌ و برگ‌هایی‌ دارد (فروع‌ دین) که‌ نبودن‌ یا کم‌ و زیاد شدن‌ آنها لطمه‌ای‌ به‌ حیات‌ درخت‌ نمی‌زند.


 نبود اصطلاح‌ اصول‌ دین‌ در کتاب‌ و سنت‌

 با آنکه‌ این‌ اصطلاح‌ شهرت‌ بسیاری‌ دارد و در تاریخ‌ اندیشه‌های‌ دینی‌ در اسلام‌ نقش‌ برجسته‌ای‌ ایفا کرده‌ است‌، اما در قرآن‌ کریم‌ و نیز در احادیث‌ شیعه‌ و اهل‌ سنت‌، چیزی‌ به‌ عنوان‌ تقسیم‌بندی‌ معارف‌ دینی‌ به‌ صورت‌ اصول‌ و فروع‌ وجود ندارد و این‌ امر نشان‌ می‌دهد که‌ این‌ دو اصطلاح‌ را برخی‌ از متکلمان‌ وضع‌ کرده‌اند.


اصول دین در احادیث

  ناگفته‌ نماند که‌ در احادیث‌ اشاره‌هایی‌ جسته‌ و گریخته‌ دال‌ّ بر اینکه‌ اسلام‌ دارای‌ مبانی‌ است‌، دیده‌ می‌شود؛ مثلاً حدیثی‌ منقول‌ از پیامبر اکرم‌ (ص) گویای‌ این‌ است‌ که‌ اسلام‌ بر 5 پایه‌ استوار است‌: شهادت‌ به‌ توحید و نبوت‌ پیامبر، گزاردن‌ نماز، پرداخت‌ زکات‌، گزاردن‌ حج‌، و گرفتن‌ روزه ماه‌ رمضان‌ .


تقسیم‌ دین‌ به‌ اصول‌ و فروع

مخالفت‌ با تقسیم‌بندی‌ دین‌ به‌ اصول‌ و فروع‌: برخی‌ از دانشمندان‌ مسلمان‌ مانند ابن‌ تیمیه‌ (د 728ق‌/1328م) که‌ اساساً علم‌ کلام‌ و علوم‌ عقلی‌ و فلسفی‌ را مخالف‌ دین‌ و دینداری‌ می‌انگارند و در این‌ زمینه‌ دیدگاهی‌ بسیار افراطی‌ دارند، به‌ این‌ دلیل‌ که‌ اصول‌ دین‌ تعبیری‌ قرآنی‌ یا حدیثی‌ نیست‌، وضع‌ چنین‌ اصطلاحی‌ را مخالف‌ با تعالیم‌ پیامبر (ص) می‌دانند.

ابن‌ تیمیه‌ در موافقة صحیح‌ المنقول‌ لصریح‌ المعقول‌ دلایل‌ مخالفت‌ خود را با تعبیراتی‌ از این‌ دست‌ چنین‌ برمی‌شمرد: 

الف‌) اساساً تفکر درباره مسائلی‌ که‌ به‌ اصول‌ دین‌ معروف‌ است‌، از نظر شرعی‌ روا نیست‌، زیرا از پیامبر (ص) هیچ‌ حدیثی‌ در این‌ باره‌ نقل‌ نشده‌ است‌. به‌ عبارت‌ دیگر، چطور ممکن‌ است‌ مسائلی‌ در دین‌ وجود داشته‌ باشد که‌ حقاً به‌ اصول‌ دین‌ موسوم‌ شود و در عین‌ حال‌ از پیامبر (ص) هیچ‌ روایتی‌ درباره آن‌ها در دست‌ نباشد؟

  التزام‌ به‌ اصول‌ دین‌ تناقضی‌ را پیش‌ می‌آورد و آن‌ این‌ است‌ که‌ اگر مطالب‌ معینی‌ در زمره اصول‌ دین‌ هستند، باید مهم‌ترین‌ بخش‌ دین‌ باشند و دین‌ به‌ آنها نیازمند باشد؛ در حالی‌ که‌ پیامبر (ص) درباره آن‌ها سخنی‌ نگفته‌ است‌، پس‌ این‌ امر مستلزم‌ تن‌ دادن‌ به‌ یکی‌ از این‌ دو فرض‌ است‌ که‌ یا پیامبر (ص) مسائل‌ مهمی‌ از دین‌ را بیان‌ نکرده‌اند؛ یا اینکه‌ آن‌ حضرت‌ بیان‌ کرده‌اند، ولی‌ مردم‌ آنها را نقل‌ نکرده‌اند؛ و این‌ هر دو فرض‌ قطعاً باطل‌ است.


ب‌) همه معارف‌ و اعتقاداتی‌ که‌ مردم‌ در امور دینی‌ بدانها نیازمندند، در کتاب‌ و سنت‌ آمده‌ است‌ و همه مسائل‌ به‌ روشنی‌ و تفصیل‌ موردبحث‌ قرار گرفته‌ است‌ بنابراین‌ نیازی‌ به‌ چنین‌ اصطلاحاتی‌ نیست‌. این‌ دیدگاه‌ ابن‌ تیمیه‌ همان‌ است‌ که‌ قرنها پیش‌ از او اصحاب‌ حدیث‌ مطرح‌ کرده‌ بودند و ابوالحسن‌ اشعری‌ (د 324ق‌/936م) در رسالة فی‌ استحسان‌ الخوض‌ فی‌ علم‌ الکلام‌ قرنها پیش‌ از ابن‌ تیمیه‌ دلایل‌ مخالفان‌ علم‌ کلام‌ را که‌ همان‌ مخالفت‌ با مدوّن‌ شدن‌ اصول‌ عقاید بوده‌ است‌ آورده‌، و یک‌ به‌ یک‌ پاسخ‌ گفته‌ است. 


تاریخ‌ پیدایش

  تاریخ‌ پیدایش‌ اصطلاح‌ اصول‌ دین‌: مشخص‌ نیست‌ که‌ اصطلاح‌ اصول‌ دین‌ از چه‌ زمانی‌ متداول‌ شده‌، و چه‌ کسی‌ آن‌ را وضع‌ کرده‌ است‌. شاید تعبیر اصول‌ خمسه‌ (هم‌) که‌ ظاهراً نخستین‌بار آن‌ را ابوالهذیل‌ علاف‌ (د ح230ق‌/845م) متکلم‌ معتزلی‌ به‌ کار برده‌ است‌ مقدمه پیدایش‌ تعبیر اصول‌ دین‌ را فراهم‌ کرده‌ باشد؛ چه‌ اصول‌ خمسه‌ در نظر معتزله‌ اصول‌ دین‌ آنان‌ است ابن‌ ندیم‌ نیز رساله‌ای‌ با نام‌ اصول‌ الدین‌ به‌ ابوموسی‌ مردار نسبت‌ داده‌ است‌ و این‌ امر نشان‌ می‌دهد که‌ این‌ اصطلاح‌ در اوایل‌ قرن‌ 3ق‌/9م‌ تعبیری‌ آشنا و جاافتاده‌ بوده‌ است.


 توحید

معرفت‌ به‌ خدا و تصدیق‌ به‌ اینکه‌ ازلاً و ابداً موجود و واجب‌ الوجود لذاته‌ است‌؛ تصدیق‌ به‌ صفات‌ ثبوتی‌ خدا مثل‌ قدرت‌، علم‌ و حیات‌ ؛ تنزیه‌ او از صفات‌ سلبی‌ مثل‌ جهل‌ و ناتوانی‌؛ و اعتقاد به‌ اینکه‌ صفات‌ خدا عین‌ ذات‌ اوست‌ و هیچ‌ صفتی‌ زائد بر ذات‌ او نیست


 عدل

معرفت‌ به‌ اینکه‌ خدا عادل‌ و حکیم‌ است‌، یعنی‌ کار زشت‌ انجام‌ نمی‌دهد و هرگز کارهای‌ بایسته‌ را ترک‌ نمی‌کند، خداوند از کارهای‌ زشتی‌ که‌ از انسان‌ها سر می‌زند، خشنود نیست‌ و در واقع‌، انسان‌ها با قدرت‌ و اختیاری‌ که‌ خداوند به‌ آنان‌ بخشیده‌ است‌، کارهایشان‌ را انجام‌ می‌دهند و از این‌رو، مسئول‌ نیک‌ و بد اعمال‌ خویشند.

  

نبوت

تصدیق‌ به‌ پیامبری‌ حضرت‌ محمد (ص) و آنچه‌ به‌ عنوان‌ وحی‌ آورده‌ است‌.، البته‌ در اینکه‌ آیا تصدیق‌ اجمالی‌ نسبت‌ به‌ مطالبی‌ که‌ پیامبر (ص) به‌ عنوان‌ وحی‌ آورده‌، کافی‌ است‌، یا تصدیق‌ باید تفصیلی‌ باشد، اختلاف‌نظر وجود دارد، شایان‌ ذکر است‌ که‌ برخی‌ از علمای‌ امامیه‌، تصدیق‌ به‌ عصمت‌ پیامبر (ص)، و این‌ امر را که‌ آن‌ حضرت‌ آخرین‌ پیامبر خداست‌، لازم‌ دانسته‌اند.


امامت

  تصدیق‌ به‌ امامت‌ امامان‌ 12 گانه‌. همگی‌ متکلمان‌ امامیه‌ بر این‌ اصل‌ اجماع‌ دارند، چندان‌ که‌ این‌ اصل‌ از ضروریات‌ این‌ مذهب‌ شده‌ است‌. امامان‌ همگی‌ معصوم‌، و حافظ شریعتند و انسانها را به‌ حقیقت‌ هدایت‌ می‌کنند و لازم‌ است‌ که‌ همه‌ از آنان‌ اطاعت‌ کنند. البته‌ امام‌ دوازدهم‌ حضرت‌ مهدی (ع) زنده‌ و غایب‌ است‌ و روزی‌ به‌ اذن‌ خدا ظهور خواهد کرد.


انکار اصول دین

انکار هر یک از اصول دین موجب کفر می‌گردد؛ خواه از روی عناد و لجاجت باشد یا به جهت شبهه‌ای که برایش پدید آمده است. 




تاریخ : سه شنبه 94/10/29 | 9:23 عصر | نویسنده : یکی یدونه | نظر